【♥】غمکده ی عشق【♥】
عشق و تنهایی
آدم یـــک جــایــی دســـت بــه خـــودکـشــی مــیــزنــد؛
نــه اینــکــه تــیــغ بـــردارد و رگـــش را بــزنــد، نـــه!
قــیــد احــساســش را مــیـزنــد …
گاهی که خیلی غمگین میشوم
گریه نمیکنم
فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم
و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم
و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم
و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید
و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم
و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !
صـــادقــانــه دروغ می گـــوینـد
و عــاشــقانــه خــیانـــت می کنند
کـاش دل هـــا آن قـــدر پـــاک بـــود کـــه
بـــرای گـفـتن « دوســتت دارم »
نــیازی بــه قــســم خـــوردن نــبود
"فــــروغ فـــرخــزاد"
tags:نیازی به قسم خوردن نبودکاش دل ها آنقدر پاک بودگفتن دوستت دارمفروغشعر عاشقانهصادقانه دروغ می گویندخیانت
گاهــــی بایــد بــا تمـــام وجـــود زنانگییتـــــ را خـــرج کنـــی....!
گاهـــی بایـــد با تمـــام وجـــود مردانگییتـــــ را خـــرج کنـــی...!
نــه در رختخوابـــــ....!
در مشکلاتـــــ...!
در بــا هـــم بودنـــها..!
در کوتـــاه آمدنهــــا...!
در روزگـــار ســـرد و گـــرم...!
در ادامــــه راه حتـــی پیـــاده...!
آن موقــــع استـــــ کـــه میتوانـــی به زنانگییـــت افتخـــار کنـــی
آن موقـــع است کـــه میتوانــــی به مـــردانگییتــــ افتخــــار کنــــی
دیــدن عــکســت تــمـــام سـهــم مـــــن است...
از تـــــو . . .
آن را هــــم جــیــره بنــدی کـــرده ام...
تـــا مــبــادا...تـــوقــعــش زیــــاد شـــود!!
دل اســــت دیـگـر...
مـمــکــن اســـت فـــردا "خـــودت"را از مـــن بــخـواهـــد !!
در را کـه مــی بـــندی ،
بـــــاد هــــم، پــشت خــانـه ات زوزه مــی کــــشد...!
مـــن کــــه مـــــنم !
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ سایت عاشقانه غمکده عشق■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
تـــــو مـــــرا نـادیــــده بـگـیــــر . . .
و مــــــــن بـدنـــم روز بـــه روز کـبـــــودتـر مـی شــــود . . .
از بــــــس . . .
خــــودم را مـی زنـــــم بـــــه نـفـهـمـــی . . . !!!
خدایا میشه یه امشب تو منو تو بغلت بگیری؟
میشه؟ میدونم عشقت بی ریاست ، خسته شدم از بس به هرکسی که تکیه کردم یا حسش حس ترحم بود یا قصدش سو استفاده......! خسته شدم از بس مجبور شدم همه چیو تو خودم بریزم تا کسی حس ترحمش نسبت به من بیشتر نشه..........!
میدونم توام تنهایی ، میدونم توام دلت گرفته ، بغلم می کنی؟
دلم می خواد باهات حرف بزنم ، دلم میخواد تو بغل خودت اعتراف کنم که چقدر بدم.......! بهت بگم که م...نو ببخشی ، .....چقدر تنهایی بده ، چقدر حس ترحم اطرافیانت زجر آوره ، تو تنها پناه بی منتی ......
شدم مثل یه جسم نیمه جون ، فقط نفس میکشم ، آره همین آهنگ پی در پی ولی بی هدف ، صدای نفس های منه ، نه اشکامو پاک نکن ، بزار راحت گریه کنم ، تو فقط گوش کن! بزار حداقل غرورمو یه بار جلو تو بشکنم! قربون اون عشق پاکت بشم من ،میدونم تو تنهاتر از منی ، محکمتر بغلم کن! نه به هق هق هام کاری نداشته باش ، تو فقط محکمتر بغلم کن ، این تازه اول آرامشه!
میدونم توام بی کسی سختته! ، تو چی می کشی؟ ،بزار دستاتو محکم بگیرم ، گریه نکن فدات شم دستاتو محکمتر میگیرم! مقصر منم ، تو گریه نکن فدات شم! ببین منم مثل توام ، دیدی تنها نیستی؟ می خوام دم گوشت با این صدای بغض آلود آهنگ دوست دارمو زمزمه کنم ، تا توام محکمتر بغلم کنی و بگی ، منم دوستت دارم
به نام اسم پاک تو ، که اسم لحظه هام شده
به نام اسمی که دیگه ، رنگ ترانه هام شده
به نام چشمات که پراز ، نجابت و سادگیه
چشایی که تو زندگی ،حس همه عاشقیه
به نام اون دلت که با هر نفسم هم نفسه
واسه تموم لحظه هام ، حضور تو واسم بسه
به نام تو که بودنم ، تمومش از بودن توست
تموم شب نشستنام ، همش واسه دیدن توست
به نام تو که از نگات ، میشه ستاره ها رو چید
میشه تو بارون چشات ، پرید و تا خدا رسید
رو ســاحل سرخ دلـت اســم کسي رو حک نکن
به اينکه من دوســت دارم حتي يه ذره شک نکن
بزار بـــهت گـفته باشـم که ماجراي ما و عشق
تقصير چشماي تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق؟
ســرم تـو لاک خــودم و دلم يه جو هوس نداشت
بس که يه عمر آزگار کاري به کار کس نداشت
تا ايـنکه پيدا شــدي و گفتي ازاين چشماي خيس
تو دفــتر ترانه هات يه قطـــــره بارون بنويس
عشـــقمو دست کم نگير درســــته مجنون نميشم
وقـــتي که گريه مي کني حريـــف بارون نميشم
هنـــوز يه قطره اشکتو به صـد تا دريا نمي دم
يه لحظه با تـــو بودنو به عـــمر دنيا نـــمي دم
هـمين روزا به خاطــرت به سيـــم آخر مي زنم
قصه عاشقـــيمونو تو شـــهرمون جار مي زنـــم